بسمالله.
فصل اول: ضرورت حرکت
آیا ضرورت حرکت را احساس کرده ایم؟
«این نکته که چرا از جایی که هستیم حرکت کنیم؟ باید خود، جواب آن را بدهیم. باید حود احساس کنیم در جایی که ایستاده ایم نمی توانیم کاری انجام بدهیم و بین آنچه هستیم و آنچه می توانیم باشیم فاصله است!»
وقتی ضرورت حرکت حس بشود دیگر خواب و خوراک را از فرد می گیرد و حتی برای او از تنفس هم با اهمیت تر می گردد.
در این مبحث عوامل سازندهی این ضرورت را می خوانیم؛ ساخت انسان، قدر انسان و نیاز های او
فطرت و ساخت انسان به گونه ایست که نمیتواند ایستا و ثابت باشد، هر آینه به دنبال حرکت و طی کردن مراحل و به دست آوردن دست نیافتنی هاست. همین است که انسان را به تنوع طلبی تشویق میکند. انسانی که در حرکت نیست این غریزه را با تنوع طلبی و امتحان کردن شکل های مختلف زندگی ارضا می کند.
پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «رحم الله امرءً عرف قدره». اگر بمانیم می گندیم! زیرا ظرفیت و ارزش انسان چیزی فراتر از این دنیا و مافیهای آن است.
«شروع حرکت که ضرورت حرکت نیز از آن مایه میگیرد، از لحظه ای است که تو می فهمی از همه ی چیز هایی که با آنها مأنوس هستی، بزرگتری. بزرگتری چون آنها به تو ختم شده اند و تو میوهی این درخت هستی و هیچ وقت به ریشه و خاک و سنگ برگشت نخواهی کرد.» مادامی که انسان منزلت و ارزش و به تعبیر امیر مومنان علی علیه السلام «دفائن عقول» خویش را نیابد نمی تواند خود را راضی به حرکت کند! و این است سازوکار انقلاب پیامبران..
انسانی که خود و عقبهاش را میشناسد، در رابطه با هستی و جامعه و نیروهای درونی خود نیاز هایی حس میکند. زیرا متوجه مسئولیتی نسبت به این امور میگردد. در دسترس نبودن این نیاز ها و خواسته ها باعث می شود که او برای رسیدن به آنها دست به تلاش بزند. « کسی که با این همه در رابطه است و برای این رابطهها نیاز هایی را احساس کرده، دیگر نمی تواند بی تفاوت و منتظر باشد که باید خود شروع کند و در این شروع، محتاج شناخت این نیاز ها و تنظیم و تأمین آنهاست.»
یادمان باشد که اگر از خودمان سوال نکنیم که وقت خود را با چه چیز پُر کرده ایم؟ از ما سوال خواهد شد: «لَتُسئلنَّ یومئذٍ عن النَّعیم».
اگر حس کنیم در جایی که هستیم نمی توانیم بایستیم و مقداری که خود را ساخته ایم کفایت نمی کند، اینجاست که مسئله ای دیگر مطرح می شود و آن اینکه برای چه می خواهیم خود را بسازیم؟
با این دید و با این خودشناسی؛ که انسان می فهمد در جایی هست که نمی تواند بایستد و باید حرکت کند، همین باعث خودسازی او می شود!
کتاب حرکت
عین صاد حائری