غیر نظامی

چریک فرهنگی

غیر نظامی

چریک فرهنگی

غیر نظامی

پایان مأموریت بسیجی شهادت است.
بسیجی شهید؛ احمدعلی نیّری

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم‌الله.


فصل دوم: جهت حرکت


ذات آدمی با انگیزش و حرکت عجین است. پس چیزی که ما نیاز داریم ایجاد حرکت نیست، زیرا این جوشش در ما وجود دارد. چیزی که باید به آن دقت کنیم و آن را بیابیم جهت حرکت است! باید یاد بگیریم که چگونه از بن بست ها شاهراه، از بدی ها خوبی و از صفات زشت خصائل زیبا بسازیم.

ما در یادگیری ابتدایی خود ابتدا با یک پدیده روبه رو می شدیم، سپس در برخورد ها وقتی به ما می گفتند آب می‌خواهی؟ کلمه‌ی آب برایمان معنی داشت و آن را می فهمیدیم. بدبختی ما در این است که هنوز معنا و مفهوم را نشناخته به خود کلمه رسیده ایم. «.. ما حرکتی داریم و این حرکت جهتی می خواهد. حال چه چیز را جهت و هدف قرار دهیم؟ «کمال» یا «سعادت» یا «الله»؟ »

وقتی می‌گوییم «خود» انسان منظورمان مجموعه‌ای هماهنگ متشکل از تمامی استعداد‌ها و سرمایه های انسان است. اگر این انسان خودش رشد نکرده باشد و زیاد و بارور نشده باشد اسیر و ذلیل قدرت ها و ثروت ها خواهد شد. پس وقتی از رشد سخن می‌رود، اولین کار رشد و تربیت همین «خود» است. هر هدفی را هم که می خواهیم طراحی کنیم در رابطه با همین «خود» تحقق پیدا می کند. «نقش و هدف آدمی، در رابطه با قدر و اندازه و ارزش اوست.»

«اگر می‌خواهی هدف کسی را عوض کنی، باید بینش او را نسبت به اندازه و قدرش کم یا زیاد کنی و «قدر» هم با مقایسه ها فهمیده می شود. انسان در مقایسه ی خود با پدیده ها تفاوت خود را با آنها می بیند. کسی که قدر و ارزش خود را فهمید دیگر هدفی کمتر از خودش را انتخاب نمی کند. اگر من بدانم که هستم، می توانم بفهمم برای چه باید باشم. ابهام ها از اینجا شروع می شود که این خط را نخوانده ام و به خاطر همین، خط دوم برایم گنگ است و تنها خود را با کلمه ها مشغول ساخته ام.»

چگونه هدف خود را انتخاب کنیم؟ ملاک انتخاب هدف چیست؟ این را باید بدانیم که نیت و هدف در رابطه با درک انسان از خودش شکل می گیرد. پس هر کسی به نسبت شناخت خود از وجودش هدفی دارد. و بنا بر همان از او قبول می شود. گاه شبانی ست در داستان ملای رومی که با "دستک بوسم، بمالم پایکت.." به او بهره می دهند. گاه امیرمومنان علی علیه السلام است که لحظه به لحظه و آن به آن از زندگی اش برای خداوند است و هدف او به وسعتی می رسد که از تاریخ نیز فراتر می رود.. زیرا علی علیه السلام بزرگتر از تاریخ است. 

باید این را بدانیم که ارزش عمل ما در کمیت آن نیست بلکه در بینش و نگرشی ست که انسان به آثار عمل دارد.  در محرک و انگیزه ایست که او را به جریان انداخته و در حهت و هدفی ست که برای آن در نظر گرفته است! همانطور که هدف از یک انفاق ساده می تواند مراتب مختلفی داشته باشد.

«ما هر اندازه که قدر و ارزش خویش را بیشتر احساس کنیم، هدف هایمان نیز بالاتر خواهد رفت و در خودمان هم محصور نخواهد شد. چون در رابطه هستیم. اینجاست که در یک مرحله می خواهیم نان و آب و عدالت خلق را تأمین کنیم و در مرحله‌ی دیگر علم و آگاهی و قدرت روحی آنها را و در مرحله‌ی آخر هم از اینها فراتر آمده، نه تنها تکامل را که می خواهیم به تمامی استعداد های تکامل یافته جهت بدهیم و این جهت را هم الهی قرار می دهیم که یک بعد ندارد و محدود نیست.»

انسانی که عمق و کثرت استعداد ها و محصولاتی که از ترکیب آنها به دست می آید را درک کند و به نامحدود بودن آن پی ببرد دیگر در این حدی که محصور شده است محدود نمی شود.

«منی که احساس کرده ام قدر و اندازه ام بیش از یک بعد است به بحران بی کاری می‌رسم نه بحران کار؛ یعنی من بیشتر از نیاز های محدودم هستم. اینجاست که در بخشی از وجودم زیاد می آورم. حتی از خودم هم زیادترم.  اینجاست که همتم بالاتر می رود و هدف و مقصد من وسیع و گسترده می شود؛ تا حدی که رسول الله صلوات الله علیه وآله می فرماید: «انا و علی ابوا هذه الامة» من و علی پدران این امت هستیم. تمامی نسل ها در طول تاریخ، فرزند های ما هستند و ما عهده دار آنها هستیم.

تو هر اندازه در خودت این رابطه را حس کردی به همان اندازه بزرگ شده ای و می توانی بفهمی چه مقدار خودت را شناخته ای. تویی که حاضر نیستی مسئولیت یک نفر را به عهده بگیری، معلوم می شود که تلقّی ات از خودت در چه سطحی است.»

هر انسانی می تواند به اوجی برسد که بزرگترین انسان ها به آن دست پیدا کرده اند. هیچ محدودیتی برای رسیدن به آن اوج وجود ندارد زیرا مهم مقدار استعداد ها نیست که بگویید ما کمتر از آنها داریم، چون چیزی که آنها را به آن مهم رسانده استعداد هایشان نبوده است، آنها وقتی به آنجا رسیده اند که آنچه را که داشته اند خرج کرده اند. 

ساده تر بگوییم: « آنچه آدمی را بالا می‌برد، نه سرمایه است و نه عمل، که سعی اوست.»

سعی آن میزانی ست که سرمایه را به عمل می رساند. سعی آن کسی که یک میلیون دارد و صد تومان از آن بر می دارد با آنکه صد تومان دارد و ده تومان بر می دارد یک اندازه است. هرچند عمل ها متفاوت باشند.

« مقدار استعداد ها، امکانات آدمی، محیط و اینکه با رسول بوده یا نه و اینکه در چه شرایطی قرار گرفته هیچ کدام برای حرکت انسان رکن نیستند، پایه و اساس نیستند. چرا که موقعیت ها مهم نیستند. این موضع گیری در موقعیت ها ست که ارزش می آفریند.»


کتاب "حرکت"

عین.صاد حائری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۷
چریک فرهنگی

بسم‌الله.


فصل اول: ضرورت حرکت

آیا ضرورت حرکت را احساس کرده ایم؟


«این نکته که چرا از جایی که هستیم حرکت کنیم؟ باید خود، جواب آن را بدهیم. باید حود احساس کنیم در جایی که ایستاده ایم نمی توانیم کاری انجام بدهیم و بین آنچه هستیم و آنچه می توانیم باشیم فاصله است!»

وقتی ضرورت حرکت حس بشود دیگر خواب و خوراک را از فرد می گیرد و حتی برای او از تنفس هم با اهمیت تر می گردد.

در این مبحث عوامل سازنده‌ی این ضرورت را می خوانیم؛ ساخت انسان، قدر انسان و نیاز های او

فطرت و ساخت انسان به گونه ایست که نمی‌تواند ایستا و ثابت باشد، هر آینه به دنبال حرکت و طی کردن مراحل و به دست آوردن دست نیافتنی هاست. همین است که انسان را به تنوع طلبی تشویق می‌کند. انسانی که در حرکت نیست این غریزه را با تنوع طلبی و امتحان کردن شکل های مختلف زندگی ارضا می کند.

پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «رحم الله امرءً عرف قدره». اگر بمانیم می گندیم! زیرا ظرفیت و ارزش انسان چیزی فراتر از این دنیا و مافیهای آن است. 

«شروع حرکت که ضرورت حرکت نیز از آن مایه می‌گیرد، از لحظه ای است که تو می فهمی از همه ی چیز هایی که با آنها مأنوس هستی، بزرگتری. بزرگتری چون آنها به تو ختم شده اند و تو میوه‌ی این درخت هستی و هیچ وقت به ریشه و خاک و سنگ برگشت نخواهی کرد.» مادامی که انسان منزلت و ارزش و به تعبیر امیر مومنان علی علیه السلام «دفائن عقول» خویش را نیابد نمی تواند خود را راضی به حرکت کند! و این است سازوکار انقلاب پیامبران..

انسانی که خود و عقبه‌اش را می‌شناسد، در رابطه با هستی و جامعه و نیروهای درونی خود نیاز هایی حس می‌کند. زیرا متوجه مسئولیتی نسبت به این امور می‌گردد. در دسترس نبودن این نیاز ها و خواسته ها باعث می شود که او برای رسیدن به آنها دست به تلاش بزند. « کسی که با این همه در رابطه است و برای این رابطه‌ها نیاز هایی را احساس کرده، دیگر نمی تواند بی تفاوت و منتظر باشد که باید خود شروع کند و در این شروع، محتاج شناخت این نیاز ها و تنظیم و تأمین آنهاست.»

یادمان باشد که اگر از خودمان سوال نکنیم که وقت خود را با چه چیز پُر کرده ایم؟ از ما سوال خواهد شد: «لَتُسئلنَّ یومئذٍ عن النَّعیم».

اگر حس کنیم در جایی که هستیم نمی توانیم بایستیم و مقداری که خود را ساخته ایم کفایت نمی کند، اینجاست که مسئله ای دیگر مطرح می شود و آن اینکه برای چه می خواهیم خود را بسازیم؟

با این دید و با این خودشناسی؛ که انسان می فهمد در جایی هست که نمی تواند بایستد و باید حرکت کند، همین باعث خودسازی او می شود!


کتاب حرکت

عین صاد حائری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۲
چریک فرهنگی